-
سلام....
چهارشنبه 18 مردادماه سال 1391 15:11
سلام دوستای خوفم... ببخشید چند وقت آپ نکردیم اما امروز منو شقایق تصمیم گرفتیم که دوباره ادامه بدیم.... امروز کلی اتفاقای خوشمل افتاد.... از برکناری مدیر گرفته تا حرفایی که پشت سرمون زده شدو ما...... آخه نمیدونید چه اوضاعیه اونجا حواست نباشه یه دفعه میبینی..... راستی یه خبر فوق العاده عالی سحر جونموووووووووووووووونم...
-
شقایقم!!!!!!!!!!!!!!!!
جمعه 19 خردادماه سال 1391 22:12
سلام چوطورین؟! من شقایقم دوست زهره!!!! جریان وبلاگ ما جریان خاطرات کارایی هستش که تو خانه شهریاران انجام میدیم!!!!! خانه یه تشکل پر از جوونای شاده که ایده های بزرگ و کوچیکشونو از طریق خانه عملی میکنن.... خانه شهریاران یه خونواده بزرگ وابسته به شهرداریه که به حمایت دکتر قالیباف عزیز این موقعیتو واسه ما بوجود آورده!!!!!...
-
ما اووووووووووووووووووووومدیم...
جمعه 19 خردادماه سال 1391 19:13
سلوووووووووووووووووووم دوس جونای جون خودمون... من زهرم اینم دوس جونم شقایقه... ما تصمیم گرفتیم یه وبلاگ درست کنیم اما یه وبلاگ متفاوت.... همه چی توش پیدا میشه از شیر مرغ تا جون ادمیزاد جونو شوخی کردم اما میخوایم یه تحول اساسی ایجاد کنیم... اگه با ما همراه باشید هم مارو خوشحال میکنید هم...... نمیگم بقیه رو.... دوس...
-
نیایش...
جمعه 19 خردادماه سال 1391 19:07
خدایا: تو را همچون فرزند بزرگ حسین بن علی ، سپاس میگزارم که دشمنان مرا از میان احمق ها برگزینی ، که چند دشمن ابله ، نعمتی است که خداوند تنها به بندگان خاصش عطا می کند خدایا: به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ ، بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است ، حسرت نخورم ، و مردنی عطا کن که ، بر بیهودگیش ، سوگوار نباشم...